ابتدا یک آرزوی دور بود که در انتهای افق خیالم مثل ستارهای کوچک کورسو میزد.
کمکم تبدیل شد به یک فکر مبهم که بیشتر شبیه یک کلاف سر در گم بود.
سر کلاف را که یافتم طرح در ذهنم شکل گرفت.
اما داشتن یک طرح مکتوب کافی نبود.
مسیر، همرهانی میخواست ثابتقدم.
نمیدانم چرا جستجو نکرده، ناامید بودم.
یک شب در یک وبگردی طولانی یکیشان را پیدا کردم.
حلقهی اول هدا ونوسی بود.
او حلقه دوم را یافت، وفا ونوسی.
من حلقهی سوم را یافتم، ستاره ونوسی و او حلقهی چهارم را اضافه کرد راحیل ونوسی.
با هم ریشههایی شدیم برای نهالی که نامش را طلبههای ونوسی نهادیم.
ریشه زدیم در خاک امید تا نهالمان را به بار نشسته ببینیم.
دلمان میخواهد شما نیز همراه ما ریشه بزنید، جوانه شوید و نهالگونه قد بکشید تا شاخه در شاخه، ریشه در ریشه، با چشمهایی خیره به خورشید تناور شویم. با شاخههایی در هم تنیده، سایهساری دلچسب و خنک گردیم برای عابران خسته، برای گمکردگان طریق و مالباختگان مسیر مخوف آخرالزمان.
صدای استواری قدمهایتان را میشنوید؟
راه پر خطر است و منزلگاه بعید است.
توشهی راهمان، همراهی شماست.
یا علی!
رها ونوسی
در حجرههای ونوسیمان نشسته بودیم.
حقوق زنان را ورق میزدیم که به مناسبت یکی از دوستان لطیفهای از مریخیها تعریف کرد.
حجرهی همسایه صدای خندهمان را شنید و عذرمان را خواستند.
ببخشیدها و غلط کردمها سودی نبخشید و نهایت حکم کردند:
(شما نیز زمینی شدید!)
و اکنون ما اخراجیهای ونوسی مهمان زمینیم و چند صباحی مستاجر این وبگاه.
از مهمانانتان استقبال نمایید.
هدا ونوسی
طلبه های ونوسی
نه، خداییش یه نگاه به اسم وبلاگ بنداز، حالا حال کردی، طلبه های ونوسی، شک نکن، چون واقعا ما از ونوس هستیمها، میدونید چرا ؟! وا! چه حرفها می زنما، معلومه که شما می دونید، اصلا جای پرسیدن نداره، چون مثل آدم فضاییها، یه جور دیگه لباس میپوشیم، طرز صحبت کردنمون با شما فرق میکنه، یه جور دیگه غذا میخوریم، اصلا غذای ما با شما فرق میکنه، یه جور دیگه به زندگی نگاه میکنیم، شبها اصلا نمیخوابیم، چون ما اصلا آدمیزاد نیستیم.( عند کلاسیم ، نه ! )
بابا بی خیال، این حرفهارو کی تو مخ شما فرو کرده، الان جاشه که بگم "وای بچم از دستم رفت" این حرفها چیه دیگه، ما هم مثل شماییم.
این وبلاگ رو راه اندازی کردیم تا بگیم ما خانمهای طلبه، اونقدرها هم که شما فکر می کنید ونوسی نیستیم، یعنی ما هم مال همین کره خاکی هستیم ، ان شاءالله که جلو تر رفتیم بهتر متوجه میشید. راستی بین خودمون بمونه اگه خواستی .... ( فعلا تو خماریش بمون بعدا تو پست ها ی بعدی می گم )
وفا ونوسی
وقتی می گویی بسم ا... یعنی آمده ایی که شروع کنی ،حالا خدا کند شروع که می کنی
بدانی کجای کاری، چقدر راه امده ایی و چقدر مانده تا برسی؟ ما هم امده ایم تا شروع کنیم
...زیرا شروع نقطه ی اغاز شکفتن است ، اگر در افق های نه چندان دور نگاهت مقصد را
ببینی .
دعا کنید بدانیم کجا ایستاده ایم... و خدا کند راه زیادی نما نده باشد تا برسیم...هر چند راه
طولانی هم که باشد ، این پای رفتن است که ورزیده می شود... بسم ا...
ستاره ونوسی
سلام
گفتند شروع کنم... کردم.
سلام، بهترین شروع است.
در حالی شروع میکنم که یک هفته تمام است همهی این دخترکان طلبهی از ونوس آمده، چشم انتظار شروع این وبلاگ هستند.
راستش راحیل ونوسیام و فعلا ساکن زمینم.
هنوز اسم همبلاگیهایم را نمیدانم. نمیدانم جزو قشر مرفه بیدرد ونوس هستند یا زیر خط فقرند. ونوس خطهای زیبایی دارد. حلقههای قشنگی که اطرافش را احاطه کرده...
راحیل ونوسی