سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امکانات

درباره نویسنده
ای کاش من جای تو بودم - طلبه های ونوسی
مدیر وبلاگ : دختران طلبه[41]
نویسندگان وبلاگ :
هلیا ونوسی[7]
هدی ونوسی[14]

بازدید امروز : 522
بازدید دیروز :68
آی دی نویسنده
رایانامه

خوراک وبلاگ



نمیدانید خوراک چیست؟

با عضویت در وبلاگ تمام مطالب به ایمیل شما فرستاده می شود.  


آرشیو وبلاگ


سلام
از ونوس نیامده ایم
نسوان تک وجهی
شیر صفتان!!
جامعة الزهرا از نگاه دوربین
مزاحم
سرویس جامعه الزهرا !
عزاداری مدرن!
غزه! غزه! به دادشان برسیم
حاج آقا تو حرف نزن
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
حجاب و ترک خودآرایى در انظار عموم
آیا از جنگ بین دو جنس خسته نشده اید؟
از شادى تا اندوه
طلبه های ونوسی(دختران طلبه)
اهانت تا کجا؟!
مبلغ کوچولو
دلمان برای وحدت تنگ شده!
چادر برای آقایون ، سبیل برای خانم ها
دور از جان خر
صدایی که من را زمین گیر کرد
کارشناسی ارشد
برای خودم شخصیت قائلم
دلم جنوب می خواهد
فقر فرهنگی
مباحثه
به جای مادر
از خانم های طلبه بدم می اید
شب...
با خط لب بنویس!
شما هم عمامه می ذارید؟
این همه هیاهو برای چه؟؟؟
تهران شهر اخلاق...
من روضه ام
آقا بوق نزن!
بیسواد! به خودتم می گی آخوند؟
وقتی بعضی چیزها عادی شود...
سنجش به سبک دقت
هزار همه
عباس، ای نمایشگاه زیبایی
ای کاش من جای تو بودم
بیانیه
ببخشید من عذر دارم!
چرا هل می دی؟


پیوندها




موسیقی وبلاگ




لوگوی وبلاگ


ای کاش من جای تو بودم - طلبه های ونوسی


مقابلم می نشیند، با نگاه حسرت آمیزی نگاهم میکند و دعا می کند که ای کاش جای من بود...
"ای کاش جای تو بودم، خانواده ایی مذهبی، بدون خجالت نماز میخوانی، مجبور نیستی با پسران فامیل دست بدهی و روبوسی کنی، بدون هیچ فشاری با حجاب در محیط خارج ظاهر می شوی، بدون دغدغه ایی درست را میخوانی، از نیش و کنایه بخاطر اعتقادات هم خبری نیست...

ولی من!

مخفیانه نماز میخوانم، با هزار بهانه به مهمانی های اقوام نمی روم، نمی توانم خیلی راحت از افکار و اعتقاداتم صحبت کنم، دوست و آشنا بخاطر حجابم مرا اُمل خطاب میکنند، حق انتخاب همسر آینده ام را ندارم، مجبورم می کنند با کسی زندگی کنم که با لیوان شراب صبحش را آغاز میکند... "


این ها را می گفت و هق هق گریه می کرد، جلویش کم آوردم، از روی ماهَ ش خجالت می کشیدم...
رویش را بوسیدم و گفتم:
هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند...

نجوا ..........................
اینها را که می گفت من بیشتر به حال او حسرت می خوردم!
اگر می دانست چه درجه ایمانی دارد...
ای کاش من جای تو بودم...


نویسنده : دختران طلبه ، ساعت 7:19 عصر روز دوشنبه 89 دی 13

آخرین یادداشتها