بعد از این که در آزمون ورودی جامعهالزهرا نفر دوم شدم، مطمئن بودم که در مصاحبه هم قبول خواهم شد. اصلا چطور دلشان میآید یک بچه درسخوان را نپذیرند؟!!|
اما با شنیدن زمزمههایی استرس گرفتم. بچهها میگفتند:
برایشان سیاست خیلی مهم است.
باید اهل اخبار باشی.
سوالهای سخت میپرسند.
آن وقت گیر میکنی و
رفوزه!
بچههایی که مثل من بیخبر از سیاست بودند و فقط سرشان به درسشان بود، کم نبودند.
روز مصاحبه همه در سالن راه میرفتند و به هم میگفتند:
((مهمترین خبر داخلی: مجلس هفتم
مهمترین خبر خارجی: انرژی هستهای))
ما هم از بر کردیم و رفتیم داخل اتاق مصاحبه:
ـ توی فرم نوشتی میخوای جامعه و دانشگاه رو با هم بخونی!
ـ بله!
ـ چرا؟
ـ چون به نظر من میتونند مکمل هم باشند.
ـ اگه بخوای جامعه رو تمام وقت بخونی، نمیتونی. پس برو غیر حضوری.
ـ نه، میخوام تو محیط جامعه باشم!
ـ پس برو نیمه وقت. تمام وقت نمیتونی.
ـ چرا میتونم.
ـ اگه نتونستی؟
ـ مممم... اگه نتونستم دانشگاه رو ول میکنم!
ـ واقعا؟
ـ واقعا!
ـ خب. اخبار هم نگاه میکنی؟
ـ بله!!
ـ اخبار امروز صبح رو بگو.
ـ مممم... من اخبار ظهرها رو نگاه میکنم.
ـ اخبار دیروز ظهر رو بگو.
ـ مممم... راستش وقتی که بابام هستن و اخبار نیگا میکنن، ما هم نیگا میکنیم. ولی الان بابام قم نیست!
ـ (خنده)
و بحث عوض میشود...
بیرون از اتاق:
ـ گفتی میخوای دانشگاهم بخونی؟
ـ آره!
ـ از سیاستم پرسیدن؟
ـ نه! فقط از اخبار پرسیدن که در حد تیم ملی سوتی دادم.
ـ پس کارت تمومه!
ـ ولی نامردیه. من رتبهم خیلی خوب شده بود.
حالا شش سال از آن روز میگذرد.
وحدت حوزه و دانشگاه را حفظ کردم، اما همچنان به سیاست کاری نداشتم.
ولی امسال، سیاست همه را ـچه بخواهند و چه نخواهندـ درگیر کرد.
با اعصابمان بازی کرد و بین دوست و همسایه و فامیل و کذا و کذا جر و بحث راه انداخت.
دلمان برای وحدت تنگ شده.
کاش برای راهپیمایی روز قدس به اتحادمان بیاندیشیم!