سلام، مدت زیای بود که نمی نوشتم علت اصلیش هم این بود که تعلقم به نت را خرما خورده بودم و حلوا برایش درست کرده بودم، بعد یک روز هم که آمدیم نوشتن از خودمان در کنیم این حضرت وفا لطف فرموده بودند و پسورد را تغییر فرموده بودند! بگذریم و بگذریم در کل بازگشتیم که بمانیم...!
امروز امتحان یا بهتر بگویم کنکور کارشانسی ارشد داشتم، رشته اش حالا بماند شما خیال کنید زبان و ادبیات فرانسوی!!
نکته ای که برایم مثل همیشه قابل توجه بود نوع پوشش و چادرهای خواهران محترمم بود، به نظر من خیلی خوب و مناسب است که ما چندین نوع چادر و پوشش اسلامی داشته باشیم و هرکس با نوع سلیقه و تفکر و نیازش از همان نوع پوشش استفاده کند اما چیزی که برایم سوال است این است: مگر چادر و حجاب را برای این قرار نداده اند که جذابیت را بگیرد؟ پس چرا عده ای در همان چادر برای جذابیت استفاده می کنند؟ چرا عده ای جوری از رنگ های چادر و روسری استفاده می کنند که اگر چادر نمی پوشیدند جذابیتشان کمتر می شد! این تنوع بر مبنای هدف با حجاب کردن و پوشش مناسب تن بد حجابان است یا با هدف ترویج جذابیت از طریق چاnدر؟؟؟؟؟
به عقیده من نباید از چادر جوری استفاده کرد که جذابیت را تحویل دیگران دهد، نباید از رنگ ها در جهت جذابیت استفاده کرد، اگر حجابی جذابیت را تحویل دیگران دهد دیگر حجاب نیست چون حجاب آمده برای از بین بردن جذابیت نه جذاب کردن!
حجاب مثل قلم می ماند همانگونه که می شود با قلم قرآن نوشت می شود مطالب غیر اخلاقی هم نوشت! مهم این است که از آن درجهت درست استفاده کرد!
پ.ن:
یک. هر کسی هر نظری به ذهنی می رسد در این باره دریغ نکند لطفا!
دو. خواهر وفا یک عکس مناسب برام پیدا کن بزار تنگ مطلبم به قول معروف!
سه. نداریم... خصوصیه!
از پله های جلوی دانشگاه بالا میروم چند پسر ایستاده اند تا مرا میبینند میگویند:
"آخی خونه نداشتی چادر زدی؟"
یکی شان هم صدای گربه در می آورد، به خیالش نمیدانم منظورش را...
کاش میشد یک لحظه... آن وقت هوش از سرش میرفت و از این به بعد به جای صدای گربه صدای مرغ عشق در می آورد! استغفرالله... در این ماه رمضان...!
خانم اردتمند(این اسم را من گذاشته ام رویش) نیز بین پسرهاست و صدای قهقه اش تا دانشکده کناریمان میرود! مرا که میبیند از همان دور بلند سلام میکند من هم با اشاره ای و سلامی زیر لب جوابش را میدهم...!
هیچ وقت یادم نمیرود روز اول دانشگاه زمان انتخاب واحد، همین خانم اردتمند آدرس نمازخانه را جای اطاق مدیر گروه داد به من و بعد هم شاید یک هفته ی خنده و شادی را به بچه های کلاس هدیه کرد! جوری که دیگر هرکسی میخواهد بگوید اتاق مدیر گروه میگوید نمازخانه(همه را چراغ نفتی میگرد ما را کبریت سوخته)
ناراحت نمیشوم بگذار کمی خوش باشند! ما ونوسی ها صبوریم اما اگر آن رگ ونوسیمان بالا بیاید...!
خانم ارادتمند و باقی بچه ها میدانند من طلبه هم هستم، یعنی خودم تابلو کرده ام از همان روز اول خواستم بدانند! خانم اردتمند معمولا روسری آبی کم رنگ دارد و صورتش پر از ملات و شفته و سیمان آرایش است و اگر با او سلام کنی برایت قهقه میزند...!
با خانم ارادتمند خیلی رفیق هستم، خانم ارداتمند فکر میکرد ما همیشه و همه جا با همین چادر چارقد و همین پوشیه ایم و حتی در مجالس جشن و عروسی و... هم پوشیه میزینم وشاید سخنرانی ای داریم و آقای تهرانی را دعوت میکنیم و قرآن به سر میگیرم و گریزی هم به کربلا و روضه و سینه زنی و هروله و آخر هم مثل هیئت ها شام میدهیم!
عروسی برادرم دعوتش کردم...!
شد خانم ارادتمند...!(یعنی ارادتمند دختر چادری ها)
آی ایهاالناس(منظور نسوان تک وجهی است) لطفا به انشای نانوشته تان ننازید! در پس خیال های باطلتان...!
فرق شما با ما این است که ما دوکار انجام میدهیم شما یکی...!
شما همیشه یک جور هستید چه بیرون خانه و چه در خانه و ما در بیرون با یک جور لباسیم و چادر چارقد داریم و پوشیه و در خانه یک جور دیگر! به خیالتان در خانه پوشیه میزینم ز ر ش ک!
ما هم عروسی داریم، ما هم لباس مهمانی میپوشیم ماهم میرویم پاساژ و ساتن و پارچه ی کار دست میخریم، ساری میپوشیم لباس شب داریم(قابل توجه آقایان: لباس های برّراق را میگویند) و صدتای شما(مقصود همان نسوان تک وجهی است) را میگذاریم در جیب کت شلوار زرشکیمان و میبریم با خود مهمانی و سورِ بعد از عمره ی همسایمان، خیر سرمان ونوسی هستیم ها...!
همه ی اینها درست اما ما روی چادر مان تعصب داریم، و حساسیم در حد لیگ برتر انگلستان...!