بسم الله...
هدا گفت: ما از ونوس اخراج شدیم و بعد هم رفت! و حتی شاید الان آدرس بلاگ را هم یادش رفته باشد(با کم و زیادش) شاید وفا با خود گفت:
دندم کور چشمم نرم خودم مینویسم تنهایی خیر سرم ونوسی هستم ها!
راستش این است عده ای آمدند وب زدند طلبه های ونوسی نوشتند و رفتند و وفا ماند و حوضش! و حالا هلیا هم آمده تا "وفا"دار باشد!
از ونوس آمده ایم نه اینکه بگوییم سیاره ی ما فرق دارد نه ونوس هم سیاره ای است مثل سیاره ی شما باهم کمی فرق داریم اما به قول وفا مثل شماییم، غذا میخوریم، لباس میپوشیم، میخوابیم، عاشق میشویم(این یکی را وفا نگفته بود) و...
منجمین زمینی:
ونوس هنگام چرخش به دور خورشید از همه ی سیاره ها به زمین نزدیکتر میشود!
شاید به همین خاطر باشد که پیش هم احساس غربت نمیکنیم!
ما اهل سیاره ونوس هستیم!(شما بگو ناهید یا زهره)
راستی...
سلام!
این سلام با همه سلام ها فرق دارد!
هلیا ونوسی
در سال یازدهم هجرى در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پیامبر (ص ) پیش آمد و چه دردآور بود جدایى این پدر و دختر - پدرى چون پیامبر گرامى که همیشه هنگام سفر با آخرین کسى که وداع مى کرد و او را مى بوئید و مى بوسید؛ دخت گرامیش بود و چون از سفر باز مى گشت اولین دیدار را با دخترش داشت - پیوسته از حالش جویا مى شد و رازى از رازها را در گوش جانش مى گفت و دخترى که پیوسته از کودکى در کنار پدر بود و از او پرستارى مى کرد؛ گاهى با زنان هاشمى به میدان جنگ مى شتافت تا حال پدر را جویا شود. چنانکه در جنگ احد که به دروغ آوازه در افتاد که پیامبر (ص ) در جنگ کشته شده به دامنه کوه احد شتافت و سر و صورت خونین پدر را شستشو داد و از خاکستر حصیرى که سوخته بود بر جراحات پدر پاشید و از زخمهاى آن حضرت مواظبت کرد تا بهبود یافت - دخترى که لحظه به لحظه که از کارهاى خانه دارى و بچه دارى فراغت مى یافت به خدمت پدر مى رسید و از دیدارش بهره مند مى شد... آرى لحظه جدایى این چنین پدر و دخترى فرا رسید و چه زود فرا رسید. پیامبر (ص ) در بستر بیمارى افتاد و رنگ رخسارش نمایانگر واپسین لحظات عمرش بود.
عایشه روایت مى کند که پیغمبر (ص) در حالت جان دادن و آخرین رمقهاى حیات دختر عزیزش فاطمه (ع ) را خواست و نزدیکش نشانید و در گوش او رازى گفت که فاطمه سخت به گریه افتاد. پس از آن سخن دیگرى گفت که ناگهان چهره فاطمه شکفته شد. همگان از دیدن این دو منظره متضاد متعجب شدند. راز این رازگویى را از حضرت فاطمه زهرا خواستند فرمود: نخست پدرم خبر مرگ خود را به من گفت بسیار محزون شدم و عنان شکیبایى از دستم بشد؛ گریه کردم . او نیز متاءثر شد، دیگر بار در گوشم گفت :
دخترم ! بدان که تو نخستین کسى از خانواده هستى که بزودى به من ملحق خواهى شد. به شنیدن این بشارت خوشحال شدم . پدرم فرمود: راضى هستى که "سیدة نساء العالمین و سیدة نساء هذه الامه " باشى ؟ فاطمه گفت : به آنچه خدا و تو بپسندید راضى ام .
بارى ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان این امت - این نوگل خندان باغ رسالت بر اثر تند بادهاى حوادث ، زود پرپر شد - چندى بعد از پدر بزرگوارش به وى پیوست .
زنان و مردان با هم تفاوت دارند
دراین نکته تردیدی نیست
ولی به جای تاکید روی کیفیت های منفی زن و مرد،
چرا روی نقاط مثبت آنان تاکید نکینم؟
زنان، مهربان، عاشق و دلسوز هستند.
زنان وقتی که خوشحال هستند گریه می کنند.
زنان برای نشان ددن توجه و علاقه همیشه کارهای کوچکی انجام می دهند.
آنان برای دستیابی به بهترین چیزیها برای فرزندانشان از هیچ کاری دریغ نمیکنند.
(بهترین مدرسه، بهترین پوشاکف بهترین دندان پزشک)
زنان قدرت این را دارند که حتی وقتی که بسیار خسته هستند و نمیتوانند سر پا بایستد، لبخند بزنند.
آنان می دانند که چگونه یک وعده غذای معمولی را به یک فرصت تبدیک کنند.
زنان می دانند چگونه از پول خود بهترین استفاده را ببرند.
آنان می دانند که چگونهی کی دوست بیمار را تیمار کنند.
زنان شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.
انان می دانند که چگونه ساعت های متوالی کودکان را سرگرم کنند!
زنان صادق و وفادار هستند.
زنان در زیر ان ظاهر نرم، اراده ای پولادین دارند.
آنان برای یاری رساندن به دوستی محتاج همه کار انجام می دهند.
زنان از بی عدالتی به اسانی به گریه می افتند.
آنان میدانند که چگونه به یک مرد احساس پادشاه بودند بدهند.
زنان دنیا را مکانی شادتر برای زندگی می سازند.
وفا ونوسی
بدون شک، یکى از امورى که به شهوت جنسى دامن مى زند، «برهنگى و خودآرایى زنان و مردان» براى یکدیگر است که تأثیر آن، به خصوص در میان جوانان مجرّد، قابل انکار نیست، به گونه اى که مى توان گفت: آلودگى به بى عفّتى رابطه مستقیمى با بى حجابى، برهنگى و خودآرایى در انظار عموم دارد; حتى طبق بعضى از آمارهاى مستند، هر قدر این مسئله تشدید شود، به همان نسبت آلودگى به بى عفتى بیشتر مى شود; مثلا، در تابستان که به خاطر گرمى هوا، برهنگى زنان بیشتر مى شود، به همان نسبت مزاحمت هاى جنسى افزایش مى یابد و به عکس، در زمستان که زنان، پوشش بیشتر دارند; این گونه مزاحمت ها کمتر مى شود.
به همین دلیل، دستور حجاب یکى از مؤکدترین دستورهاى اسلام است. قرآن مجید در آیات متعددى از جمله: آیات 31 و 60 سوره نور و آیات 33 و 53 و 59 احزاب، بر مسئله حجاب تأکید کرده است که گاهى زنان با ایمان را مخاطب قرار مى دهد و گاهى همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را و گاهى نیز با استثناکردن زنان پیر و از کارافتاده، تکلیف بقیه را روشن مى سازد; به این ترتیب با عبارات مختلف، اهمّیّت این وظیفه اسلامى را بازگو مى کند.
بدیهى است که برداشتن حجاب، مقدّمه برهنگى، آزادى جنسى و بى بند و بارى است که مشکلات و مفاسد ناشى از آن، در عصر و زمان ما بر کسى پوشیده نیست.
بى حجابى سبب مى شود که گروهى از زنان، در یک مسابقه بى پایان، در نشان دادن اندام خود و تحریک مردان هوسباز شرکت کنند. این امر در عصر و زمان ما که به خاطر گرفتارى هاى تحصیلى و اقتصادى سن ازدواج بالا رفته و قشر عظیمى از جامعه را جوانان مجرّد تشکیل مى دهد، آثار بسیار زیانبارى دارد.
بى حجابى، علاوه بر این که از نظر اخلاقى سبب ناامنى خانواده ها و بروز جنایات مى شود، ضمناً سبب ایجاد هیجان هاى مستمر عصبى و حتّى بیمارى هاى روانى نیز مى گردد که ثمره آن سستى پیوند خانواده ها و کاهش ارزش شخصیت زن در جامعه است.
عدم اختلاط زن و مرد
بى شک در جامعه مخصوصاً در جامعه فعلى نمى توان زندگى زن و مرد نامحرم را به طور کامل از هم جدا کرد، ولى در مواردى که ضرورتى نداشته باشد، چنان که از اختلاط پرهیز شود، به یقین، اصول عفت و پارسایى، بهتر حفظ خواهد شد; دلیل آن هم مفاسد بسیار وحشتناک و شرم آورى است که از اختلاط پسران و دختران در کشورهاى غربى دیده مى شود.
دیدن مطبوعات و رسانه هاى تصویرى
مطبوعات و رسانه هاى تصویرى نقش بسیار مؤثرى در تحریک مسایل جنسى، مخصوصاً در میان قشر جوان دارد. افراد سودجو و گروه هایى که از این راه به درآمدهاى هنگفت نامشروعى مى رسند، دست به انتشار مفتضح ترین فیلم ها، عکس ها، رمان ها و داستان هاى عشقى کثیف مى زنند و در شرایطى که امواج رسانه ها به آسانى از یک گوشه جهان به گوشه دیگر منتقل مى شود، کنترل آنها کار آسانى نیست; ولى به هر حال اگر این امر به طور کامل، امکان پذیر نباشد، به طور ناقص امکان پذیر است که غفلت از آن، موجب گرفتارى هاى فراوان اخلاقى و اجتماعى است.
با نهایت تأسف، گروهى از نویسندگان و ارباب علم و دانش نیز در این مسئله به موضع انفعالى روى آورده اند و به خاطر این که شرایط زمان، اجازه مخالفت با این امور را نمى دهد و یا مخالفت با آنها، ما را از نسل جوان جدا مى سازد، یا در اذهان مردم متمدّن، به عقب افتادگى متّهم مى شویم; به همین دلیل، دست روى دست گذاشته و مأیوسانه به امواج خطرناکى که جوامع اسلامى را در برگرفته، نگاه مى کنند.
... اللهم عجل لولیک الفرج
وفا ونوسی
اگر حرف بزنیم میگن حاج آقا تو حرف نزن، برو مسائل شرعیت رو پاسخ بده برات بسه، و ما رو با این حرفها می کوبنن و میگن دین از سیاست جداست، در حالی که نمی دونن دین عین سیاسته، اگر هم حرف نزنیم میگن مفت خورها، چرا این حرف رو نزدی، و یا چرا از اون حرف طرفداری نکردی و یا جلوی فلان حرف رو نگرفتی ، چرا؟ چون آخوندیم!!!
خدای من ، چیکار کنم، با کدام سازشان برقصم، نه میتوانم از درد و دل های خود بگویم، چون سریع محکوم می شوم که یک زن طلبه هستم و چرا این حرف را زدم، چرا؟ چون ضد حقوق زن هاست!!! اینگار نه انیگار خودم هم جزو یکی از این زنها هستم... و اینها شدند به مثال کاسه ی داغ تر از آششششششششش...
و نه می توانم از حرفهای مملکت خودم بگویم، چون میگویند تو برو فعلا یاد بگیر چطور عمامه ات را بپچی بعد بیا دخالت کن و برای خودت نطق کن، چون حرف زدن همان و موضع گیریشان هم همان... سریع جبهه می گیرند و می گویند همه اش تقصیر شما آخوند هاست و این فضولی ها به شما نیامده... و سریع ربطش می دهند به ولایت فقیه که اصلا نمی دانم ربطش به ولی فقیه چیست!!! که این قدر با این موضوع مشکل دارند!!! و می گویند حکومت آخوندیییییییییی!!!
و نه میتوانم از بیرون مرزها بگویم چون می گویند شما ها فقط دلتان برای بقیه می سوزد و مملکت خود را رها کرده اید... و وقتی بگویی می گویند برو حاج آقا یحتمل این جا را با بالای منبرت اشتباه گرفته ای!!!
وای خدای من، پس کجا حرف بزنم؟! چه بگویم؟! به که بگویم؟! کجا درد و دلهایم را بکنم، وقتی توی این دنیای مجازی نتوانی همه جانبه همه چیز را بررسی کنی و حرف خودت را بزنی دیگر از دنیای واقعی چه انتظار...
از وقتی که سرم را داخل این دنیای مجازی و بی چفت و بست کرده ام خیلی چیزها دستگیرم شد، این تجارب را مانند قبلی ها روی هم نگه میدارم تا مبادا به کسی توهین شود!!! حرف زیاد است ولی حوصله خوانندگان کم که بخواهند این مطالب بی سر و ته را بخوانند...
امشب میخوام واست روضه بخونم
امام حسین! درد و بلات به جونم
راستی یادم رفت چراغو خاموش کن
خوبه، حالا برگرد به روضه گوش کند
دلو ببر به کوفه و کربلا
میخوام بگم از اول ماجرا
میخوام بگم کوفه وفا نداره
آی اونی که دردت دوا نداره
خوب گریه کن حاجتتو بگیری
معافی خدمتتو بگیری
آی مادرا جوونتون نمیره
(صدای جیغ و داد بالا میگیره)
روضه ی اکبر واستون میخونم
از علی اصغر واستون میخونم
(یه بچه رو توی بغل میذاره
گریشو هرجور شده در میاره)
صدای گریه ها بلندتر میش
هدل مامان بچه پرپر میشه
***
روضهی قاسم که میخواد بخونه
انگاری که شب عروس کشونه
یهو یه حجلهی سفید میارن
زنا دیگه تو اوج زار زارن
***
علم بالا میره با دست عباس
مداحه داد میزنه ایها الناس!
الهی هیچ کی بیعمو نباشه
این وسطه یکی گلاب میپاشه
داد میزنه امام زمانم اینجاس
خودم دیدم به جون حضرت عباس
جیغ میزنن داد میکشن غش میرن
دارن دیگه از اشک و آه میمیرن
***
میون این عزادارای مخلصنه!
بین این عزادارای mokh less!
دارن به هم یواشی پیغام میدن:
اون ورو داشته باش دارن شام میدن...
***
ببخش اگه سرت رو درد اوردم
آبروی مسجدتونو بردم
روضه ای که میگی باحاله اینه؟
مداح مخلص شما همینه؟
چه مردم پاکی داره خدایی!
همه واسه امام حسین فدایی!
میدونی از چی چی دلم میسوزه؟
از این که ما هنوزم که هنوزه
_نه از امام حسین چیزی میدونی
منه روضهی امام حسین میخونیم
گریههامون برای حاجتامون
فایده نداره که خداخدامون
با گریمون اشک خدا در میاد
امام حسین این اشکا رو نمی خواد!
نمیدونم چجور بگم بفهمی
اینجورکی شاید یه کم بفهمی
خسته شدم می خوام برم تنهایی
گریه کنم بگم خدااااا کجایی؟
هدا ونوسی
هیچ سرویسی برایم نمیایستد
باید رویم را بیشتر بگیرم!
----------------------------
این بندگان خدا (راننده ها را می گویم) حق دارند خب.
از کجا بفهمند کی طلبه است و کی نیست.
رو گرفتن هم شده عبا و عمامه ی ما !
----------------------------
من طلبه ام ولی نه شاخ دارم نه دم !
شاید به همین خاطر است که سرویس ها برایم نمی ایستند !
----------------------------
آن دنیا خوب و بد دارد : بهشت و جهنم
این دنیا هم خوب و بد دارد.
بدها هم خوب و بد دارند.
خوب ها هم خوب و بد دارند.
همه خوب و بد دارند.
طلبه ها هم...
از این دستگاه ها که سر در فروشگاه ها نصب می کنند که کالای ثبت نشده خارج نشود...
سر در حوزه که از اینها ندارد.
پس گاهی بعضی ها وارد می شوند که...
باید از کجا فهمید چه کاره است؟
گاهی این مارمولک های لباس دزد پیدا می شوند و ...
لطفا برچسب آنها را به پیشانی همهی طلبه ها نچسبانید !
----------------------------
به اقتضای جنسیتم زیاد حرف زدم،
ولی...
کو گوش شنوا ؟!
همیشه در گردش کانال های تلوزیون مستند حیوانات همون برنامه ای که می شه برای دیدنش وقت گذاشت .(البته به جز مارها و سوسمار های چندش اور).
صحنه شکا راز صحنه های پر طرفدار این مجموعه هاست .اما همان قدر که صحنه شکار شیر و پلنگ و ببر جالب و حیرت اوره صحنه به گله زدن یه گرگ گرسنه و تکه پاره شدن گوسفندهای بخت برگشته تاسف بارو مشمئز کنندست .
لذت درندگی در این حیوون بی رحم باعث می شه که برای شکا ریک طعمه گوسفندای زیادی رو قربانی کنه.اما شیر با انتخاب طعمه مناسب و یک حمله حساب شده ،شکارشو به دام می اندازه و گله رو به حال خودش رها می کنه .
اگر بگیم بعضی از دخترا و پسرای امروز همون یه سهم خودشون از زندگی رو با تکه پاره کردن دل های زیادی بر می دارند ،پر بیراه نگفتیم!!
اگر شیر صفتی خصلت همه جوونا بشه و هر کی به سهم خودش از زندگی قناعت کنه چی می شه!!؟
شما چطور شیرید یا گرگ؟!