سلام
شريعتي اسلام شناس نبود..جامعه شناس بوده ظاهرا
اما خيلي پا تو كفش علما كرده
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام به خواهر بزرگوارم هدي خانوم ونوسي
مطلبتون فوق العاده جالب و دقيق بود.
دكتر شريعتي گاهي مطالب ادبي خيلي زيبا و دلنشيني دارند اما واقعا به قول يكي از اساتيد ايشان فقط جامعه شناس خوبي هستند نه اسلام شناس! و متاسفانه در حيطه ي اسلام شناسي و مباحث ديني بهتر بود اصلا وارد نمي شدند.
براي افرادي كه متعصبانه آقاي شريعتي را به نوعي مي پرستند! هم بايد گفت خيلي عجيب هست كه شما حرفهاي يك جامعه شناس معمولي را كه جدا از صحبتهايش كه بقول بزرگي مثل غذاي لذيذي است كه شيشه خورده دارد و در عين لذت درون را متلاشي ميكند ، عكسهاي خانوادگي او و فسق ظاهري در چهره اش ميزان پايبندي اش به شريعت را چراغ قرمز ميدهد! قابل اعتمادتر از سندنهج البلاغه مي دانيد!!! واقعا عجيب است!
اول نقد سخن کسي خوبه ولي موقعي که خود او زنده و حي باشه بتونه از خودش دفاع کنه
شما به قول خودتون طلبه هستيد مي دونيد که اعمال هر کسي رو در آن جهان جدا حساب مي کنند
يعني اگه شريعتي اشتبه کرده باشه ! يقه شما رو که نميگيرن
اينقدر اين جامعه مشکل وسئوال داره که شما فقط گير داديد به شريعتي
1 وهابيت
2- به قول آقا شبي خون فرهنگي
3 - بي حجابي
4 ...........................................................................
شما طلبه ها چقدر روي اينها کار کرديد
سلام دوست عز?ز وبلاگ پر محتوا?? دار?د موفق باش?د راست? وبه وبلاگ طلبه جوان ?ه سر بزن نظر بده در ضمن وبلاگ طلبه جوان هر روز با مطالب جد?د بروزه ممنون م?شم با حضور خودتون وبلاگ بنده رو گرما?? از نظراتتون ببخش?د[گل]
از مقايسه شما تاحدي لذت بردم ونکات جالبي بود اما مي خواستم چند نکته را متذکر شوم :البته دوستانه
اولا اين گفته شريعتي در منابع شيعه امده است دوما شريعتي تاريخ دان بود تا جامعه شناس پس تا حدودي از منابع مي داند
دوما آقاي ازغدي به سنديت نهج البلاغه اشکال کردوتاحدودي درست است
سوما بعضي از منابع شيعي باهمديگردرنقل مسائل با هم اختلاف دارند
چهارما اينکه علي دوما بود يا اول کسي که به اسلام روي آورد براي علي فضيلت نيست منطق علي فکر علي منش علي رفتار علي براي شيعه افتخار است براي هر مسلمان نگاه به آن قله تعالي ومعنويت ارزش است نه اينکه اول بود يا دوم اگر با کتاب هاي شريعتي آشنا باشيد وبدون پيش داوري آنها را مطالعه کرده باشيد روح گفتار شريعتي به برانگيختن روح بيداري اسلامي کمک مي کند وفکر هاي غفلت زده را به بعضي مسائل روشن مي کند التبه من با تمام گفتار شريعتي موافق نيستم وبه بعضي از گفتار ها اعتراض دارم امادر کل شريعتي را يک درد مند در مسائل ديني مي دانم واورا از خيلي هاکه ادعاي درد دين دارند جلوتر مي دانم
حضرت علي (ع)مي فرمايد :در انتقاد انصاف را رعايت فرمايد (نقل به مضمون )
با تشکر فراوان
چرا هميشه افراد به ظاهر زياد مذهبي، با همه دعوا دارند ؟
از کامنتم ناراحت شدي چرا تاييد مي کني؟
وقتي امام زمان بياد کاسه کوزه همه جمع مي شه
ادعاها تعطيل مي شه
و .....
با سلام
و در آخرين گفتار يادآور ميشوم و از حضور مرخص
اين وبلاگ بنده است ببينيد چه کسي خدمت به شيعه ميکند شما و يا ديگران؟!!http://rezaiman.blogfa.com
بيشتر انسانها گرفتار رذايل نفسانى چون كينه، حسد، بخل و طمع هستند كه آنها را به تهمت زدن به ديگران وا مىدارد و باعث مىشود از سادگى و صفاى شنونده سوءاستفاده كرده، حب و بغضهاى خود به ديگران را در قالب بهتان و تهمت مطرح كنند، و چون نفس بيشتر افراد بشر، به آداب الاهى آراسته نشده است، گفتارشان قابل تصديق و اعتماد نيست و هواهاى نفسانى در بسيارى از كارهايشان تاثير دارد.
گاهى پليدى نفس به حدى شدت مىيابد كه شنونده با اين كه مىداند آن چه درباره برادر مومنش شنيده، از واقعيت بسيار دور است، آن مطلب را نقل مىكند و در بعضى موارد چيزى را كه خودش نديده يا نشنيده است و آن را از قول ديگرى عنوان كرده، به گونهاى القا مىكند كه گويى خودش ديده يا با گوش خود شنيده است. اين پليدى نفس به حدى مىرسد كه او تكذيب متهم درباره اتهام وارد به خود را مىشنود؛ ولى آن را نشنيده مىگيرد و هم چنان به سخنان خويش ادامه مىدهد.
پيشوايان معصوم (ع) با جنبههاى درونى انسان به خوبى آشنا بوده و به همين دليل، غالب نقلهايى را كه درباره رفتار يا گفتار ديگران صورت مىگيرد باطل به شمار آوردهاند؛ چنان كه از حضرت امير (ع) نقل شده است:
الباطل ان تقول سمعت و الحق ان تقول رايت.
باطل آن است كه بگويى شنيدم و حق آن است كه بگويى ديدم.
حال اگر نقل كننده فرد عادلى باشد، تكليف انسان چيست؟
حكم كلى اين است كه از نظر درونى نبايد تاثير گذارد و از نظر بيرونى نبايد براى ديگرى نقل شود. در اين مساله، از لحاظ درونى نه بايد آن را تصديق كرد و نه تكذيب؛ چرا كه تصديق هر يك از متهم و شخص عادل، مستلزم تكذيب ديگرى است. اگر شخص عادل را در دل تصديق كنى، بايد متهم را دروغگو بدانى و اگر متهم را تصديق كنى، لازمهاش تكذيب شخص عادل است.
از نظر بيرونى بايد گفت: گرچه ناقل خبر، فرد عادل و درستى است، نقل كردن او موجب شده كه مشمول حكم غيبت قرار گيرد و همين امر او را از درجه اعتبار ساقط مىكند؛ زيرا غيبت، فسق، پس فرد غيبت كننده هم فاسق است و مطابق آيه شريفه ذيل، دانشمندان علم اخلاق معتقدند: انسان حق حكايت چيزى را كه فاسق براى او نقل مىكند ندارد. خداوند سبحان در قرآن كريم مىفرمايد:
يا ايها الذين امنوا ان جاءكم فاسق بنبا فتبينوا.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر فاسقى براى شما خبر آورد، جستوجو كنيد [ سخن او را بدون تحقيق نپذيريد]؛
پس به صرف عادل بودن نقل كننده نمىتوان حكم كرد كه نقل كردن آن مطلب جايز است؛ چون اين فرد عادل هم مانند ساير افراد بشر، معصوم نيست و ممكن است اشتباه كرده باشد.
ايول به رضا
من سوادم به اندازه ي رضا نيست کتاب هاي دکتر رو هم خييلي سال پيش خوندم و چيزي اش به اون صورت يادم نيست
اما مي خواستم حرف زضا رو به زبان عاميانه بزنم که خودش اصل مطلب رو بيان کرد
خداييش شماها هم اصل رو ول کردين به فرعيات چسبيدين
زيبا خواهر گلم استفاده کردم موفق باشيد.
اي آشناي غربت جمعه ظهور کنيك مرتبه ز كوچه ما هم عبور كنحك شد به روي بال قنوت نمازماناين خواهش قديمي آقا ظهور كن