خوب شد من باز سري به اينجا زدم
در بالاي نوشته ام اشاره کرده بودم که به خانم زهرا 89
با ادبيات خودشان صحبت کردم تا ببينند اصلا پسنديده نيست.
...
ببينيد،بحث اصلي من دقيقا با بلاگ آخر شما قابل وصف است.حرف من اين است،بالاخره ما اميرالمومنين را قبول داريم و او را اصل مي گيريم يا شرايط فعلي را.نيازي به تذکار نيست که نمي توان هر دو را در عين حال معيار گرفت.
شما براي رد کردن حرف دکتر شريعتي،متوسل به متن خود نهج البلاغه مي شويد.من هم خودم ايرادهايي به کار شريعتي وارد مي دانم،مثل گزيدن منابعي که به آنها استناد مي کرد و دريافت نتيجه اي که از ابتدا مرادش بود.ولي در شرايط فعلي شما چنين چيزي را نمي گوييد.نه شما بلکه تمام کساني که طرفدار وضعيت فعلي هستند.
من براي اين مي گويم که عکس ها را نظاره کنيد،چون به راحتي در دسترس هستند.من هم بيست و دوم بهمن را ديده ام و هم جنبش نا موافقان را.اگر در اولي بودند در دومي هم به همان ميزان بيشتر بودند.با اين تفاوت که در يک سو تشويق وجود داشت و در سوي ديگر باتوم و گاز اشک آور.
عکس العمل امير المونين را در نظر بگيريد در برابر ظلمي که بر زن يهود رفته است.در کتاب « محمد،پيامبري که از نو بايد شناخت» از پروفسور ويرژيل بخوانيد که يهودي ها چه ظلمي در حق مسلمانان مي کردند،ولي همين امام ببينيد چطور جبران مي کند و با بخشش رفتار مي کند.
من در اعتراض هاي معترضان ديده ام زنان و دختران بسيار زياد چادري،پيرزن ها و پيرمرد ها مومن،جانباز ها و حتي آخوند ها و...اينها ضديتي با مردم ندارند.يا حق دارند و يا نداشته باشند اين رسم برخورد کردن نيست.
من به اين سياه و سپيد ديدن اعتراض دارم.اينکه افرادي مانند شما،خواهران و برادران مسلمان خود را اصحاب فتنه مي دانيد،اينکه طوري رفتار مي کنيد که انگار هيچ ايرادي وجود ندارد.ادبياتي هم که به کار مي برم عاري از اهانت است.اما نگاه کنيد در عوض،شما من را به سادگي متهم مي کنيد و به کار نينداختن عقل،به متعصبانه رفتار کردن و...
اگر من در اشتباه باشم اقامه دليل کفايت مي کند.نيازي به متهم کردن من نيست.يا حق با من است و يا نيست.دلايل مان را به هم مي گوييم و به قضاوت مي نشينيم.اگر مسلمان شيعه نتواند با هم به تفاهم برسد،ديگر از وهابي ها چه انتظار؟