• وبلاگ : طلبه هاي ونوسي
  • يادداشت : وقتي بعضي چيزها عادي شود...
  • نظرات : 13 خصوصي ، 57 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نيما 

    ببينيد هليا خانم.

    ممکنه من تو جامعه الزهرا نيومده باشم اما بقول معروف نخورديم نون گندم ديديم دست مردم. جامعه الزهرايي که زياد ديدم.

    اين مطالبم که نوشتم اگه يکبار ديگه بخونيد با دقت ربطشو پيدا ميکنيد.

    اما من اعتراض نميکنم به اصل حرف شما. شما راست ميگي ديگه بين دوستاي طلبه خودتونم آستيني پوشيدن دموده شده. پوشيه که ديگه حرفشو نزن. روزها که از جلو جامعه رد ميشم ميبينم چند تا از خانمها چادر ملي پوشيدند. و...

    اگه واقعا نميشناسيم و ديدمون غلطه خوشحال ميشم بيشتر بدونم و اشتباهمو اصلاح کنم.

    منم با اين عادي شدنها مخالفم اما طريقه و روش اعتراض به اون از نظر من فرق ميکنه.

    من ميگم حجاب بايد دروني بشه بعد نمود ظاهري پيدا ميکنه. نه اينکه طرف تو جامعه الزهرا پوشيه بزنه بعد که رفت دانشگاه جور ديگه بشه.

    بايد مشکل رابطه با نامحرم اول از درون حل بشه. نه اينکه دوست دختر و پسر داشتنو تاييد کنم نه. اما اول درونو درست کنيم.

    شما خودت چند تا دوست صميمي مانتويي داري؟ چند تا بي نماز جزو دوستات هستند؟ چقدر با جوانهايي که مثل شما نيستند رابطه داري؟

    تا اينها درست نشه مشکل جامعه درست نميشه.


    پاسخ

    چشم چراني؟:)))))
    خير است... بعله اما دروني که به برون سرايت نکند به چه درد مي خورد! من هي مي گم از حجاب بدون عمل دفاع نمي کنم شما باز دوباره هي مي گيد چرا اينجوري رو مي گي اونجوري رو نمي گي!
    لازم نيست حتما جواب هم رو بديم...
    فکر کنيد...
    من هم فکر مي کنم روي حرف هاي شما:)
    التماس دعا...