1- غافلان خرده مگيريد ز حالي كه مراست
داغ پرورد وداعي است،وصالي كه مراست
نخل بند چمن آتش و آبم چون شمع
خنده بي گريه مجوييد زحالي كه مراست
دل دو روزي هوس عالم بي دردي كرد
گريه خنديد بر اين فكر محالي كه مراست
...
(از شعر هجرت خورشيد،استاد حميد سبزواري)
پاسخ كه نه، حرف دلي بود در مقابل صحبتهاي دوستمان ا.س
2- تيتر رو كه ديدم،دلم پر كشيد... چهارماه پيش... شب دوكوهه...