• وبلاگ : طلبه هاي ونوسي
  • يادداشت : حاج خانوم مدرن نشده
  • نظرات : 9 خصوصي ، 58 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    1_ مسخره کردن کار آدمهاي ضعيف است. خواه استاد دانشگاه باشد و خواه نباشد. من نميدانم در آن کلاس درس چه گذشته اما اگر اتفاقات همينطور افتاده که شما ميگوئيد مدرس مربوطه نه علم را ميشناسد و نه اخلاق را.
    2_ همانطور که برخي ديگر هم در نظراتشان گفته اند اين فقط "روشنفکران" نيستند که "حاج خانم ها" را مسخره ميکنند. من بسياري از "حاج خانم" ها و "حاج آقا" ها را هم ديده ام که (از سر ضعف و کمبود استدلال) به مسخره کردن روي مي آورند. نمونه اش را در دور و اطراف فراوان ميتوانيد ببينيد.
    3_ روانشناسي يک علم رو به انقراض است. امروزه در هيچ يک از دانشگاه هاي معتبر جهان روانشناسان کار روانشناسي نميکنند. ايشان عموماً کار "علوم اعصاب" ميکنند. در ايران البته عجيب نيست که بهترين اساتيد روانشناسي فقط دستاوردهاي 50 سال پيش را تدريس کنند. استيد معمولي و ضعيف هم که بيشتر فتاوي خود را جاي "علم روانشناسي" به خورد مردم بدهند.
    4_ اگر ميخواهيد در مورد يک "بيماري" نظر بدهيد اول بايد آن بيماري را بشناسيد. از آنچه در پاسخ به "تارا" گفته ايد چنين بر مي آيد که نه تعريف اين بيماري را ميشناسيد و نه علت بوجود آمدن آن را ميدانيد. اگر چنين است صلاحيت نسخه پيچيدن براي اين بيماري را هم نداريد. شما در پاسخ به "تارا" گفته ايد که افسردگي يک بيماري "روحي" است که به "دلايل"ي بوجود آمده است. اگر آن دلايل حل نشوند رقصيدن فقط يک سرپوش موقت است. خوب اولاً که افسردگي يک بيماري "روحي" نيست. اگر به هر دليلي (من جمله غم شديد) سلولهاي عصبي توليد کننده سروتونين از بين بروند شما دچار افسردگي خواهيد شد. حتي اگر غمگين هم نباشيد ولي به صورت ژنتيکي اين سلولها از بين بروند بازهم بدون اينکه غمگين شويد افسرده خواهيد شد. اگر حتي در اثر ضربه يا تصادف هم اين سلول ها از بين بروند باز هم افسرده خواهيد شد. نهايتاً حتي اگر هيچ يک از اين اتفاقات نيافتند ولي دکتر با دارو يا تيغ جراحي همان سلول ها را از کار بياندازد شما بدون آنکه کوچکترين غم و دردي داشته باشيد دچار افسردگي خواهيد شد. افسردگي يک بيماري "بدني" است که ميتواند دلايل عاطفي يا غير عاطفي داشته باشد. ثانياً تعريف اين بيماري را هم بايد دقت کنيد. افسردگي يعني: "شخص درحاليکه دليلي براي خوشي دارد خوشحال نشود." تاکيد ميکنم "در حاليکه دليلي براي خوشي دارد". شما در پاسخ به "تارا" گفته ايد که رقص "دليل" ناراحتي شخص را برطرف نميکند و فقط سرپوشي است بر زخم هاي او. بايد بگويم که اصولاً تعريف افسردگي آنست که بر خلاف نظر شما شخص حتي با برطرف شدن دليل ناراحتي اش هم خوشحال نميشود. معمولاً مردم تعريف افسردگي را با تعريف "غم" اشتباه ميگيرند. غم به دليلي به وجود مي آيد و اگر آن دليل از بين برود غم شخص هم از بين خواهد رفت. مثلاً شما ممکن است فرزندتان را گم کنيد و غمگين شويد. دو ساعت بعد که پيدا شد غمتان از بين برود. افراد افسرده اما با پيدا شدن فرزند هم غمشان از بين نميرود. دليل از بين نرفتن غمشان اين است که سلول ها توليد کننده سروتونين مرده اند و متاسفانه سلول هاي سيستم عصبي "تولد" طبيعي ندارند. غم در اين افراد از بين نميرود مگر آنکه به صورت مصنوعي (که شما آن را سرپوش ميناميد) برايشان سروتونين تهيه کنند.
    پاسخ

    ممنون بابت نظر كامل تون، منم با توجه به اون داشته هام ميخواستم صحبت كنم كه استاد محترم فكر كردن حالا ميخوام به جنبه ي شرعي مسئله ايراد وارد كنم! گفته هاتون يه چيزهايي رو براي من هم روشن كرد...