• وبلاگ : طلبه هاي ونوسي
  • يادداشت : ناموس تو، ناموس من
  • نظرات : 7 خصوصي ، 41 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    سلام.

    يک شب(اوايل شب بود)داشتم از سرکار ميرفتم باران شديدي گرفته بود.سه خانوم زير بارون داشتند خيس ميشدند.ترمز کردم ... فحشي آب دار نصيبم شد...

    پاسخ

    سلام.
    اينقدر چشم مان بد ديده که اعتماد نکردن... بخاطر همين حتي اگر کسي بخواد خالصانه کمکي هم بکنه فکر مي کنند سوء قصد دارد!
    سلام مطلب جالبي بود...نميدونم چي اسمشو گذاشت...شايد دست خدا...گر نگه دار من آنست که من ميدانم /شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد....موفق باشين ..تو نت جاي ايم مباحث و مطالب خاليه..خدا خيرتون بده
    + سوده 


    اين فرهنگ و ذهنيت اشتباه ماست که کلماتي از قبيل ناموس و غيرت را براي ما معني دار کرده.

    در حالي که بايد ياد بگيريم تمامي افراد فارغ از جنسيتشون داراي حق و حقوق به عنوان يک انسان هستند. در نتيجه بايد آزاد و داراي امنيت باشند و حقوق انساني آن ها رعايت بشه.

    پاسخ

    سوده خانم! غيرت و ناموس الفاظي نيست ربطي به فرهنگ ايراني ما داشته باشه!
    اين مربوط به دين ماست، حرف شما هم درسته تمامي افراد فارغ از جنسيتشون داراي حق و حقوق به عنوان يک انسان هستند و همه هم حق ازادي و امنيت دارند، ولي اين مقوله هيچ منافاتي باداشتن غيرت يک مرد نداره...
    + سيد ساقي 
    سلام بر بانوان طلبه
    وبلاگتان را خواندنم.خوب بود
    ولي فکر کنم آن برادر موتور سوار کمي غير رئال به نظر مي رسيد!!!
    + هر كي 

    سلام طلبه ها خوبيد

    اين همه مطلب مهم هست براي نوشتن و مطرح كردن

    اين داستان چي بود؟؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام...
    بنظر شما چيزي نداشت؟!
    سلام
    بله ديگه
    خدا سايه ي اين افراد با غيرت رو از سر جامعه کم نکنه
    !!!
    و سايه ي شما رو از سر ما

    ديگه شب تنها بيرون نرو
    يه دوستي ميگفت هميشه بايد يه چشم غيرت حتي شده سه ساله کنار آدم بيرون بياد .اينو فراموش نکن
    پاسخ

    سلام.
    اوهوم...

    سلام..

    زيبا بود..

    با خوندنش

    ياد داستان خانم نظر آهاري افتادم

    ...پيامبري از کنار خانه ما رد شد...

    خوشحال ميشم بهم سر بزنيد


    عجب جوووووووووووووون رعنايي

    خدا برا پدر و مادرش حفظش کنه .


    سلام عليکم، وبلاگ موفقي داريد براي شما و تمامي وبلاگنويسان اين طيفي آرزوي موفقيت دارم...
    پاسخ

    سلام.
    ممنون...

    سلام طلبه ونوسي. مطلبت خيلي جالب بود .موفق باشي.دوست داشتي سر بزن.التماس دعا
    پاسخ

    سلام.
    انشاءالله...
    + طلبه اي در عصر انتظار 
    باسلام
    در مورد حوادث جهان اسلام چرا مطلب نداريد؟
    منتظر مطالبتون هستم
    پاسخ

    سلام.
    انشاءالله....
    سلام
    بريد کنار من اومدم!!
    واستيد ببينم اول چه خبر بوده؟؟
    اون پسره کي بوده؟؟ ريش داشت؟؟ نداشت؟؟ اي بابا پس شما چيو ديديد؟؟
    خوب بيخيال شما نميدونيد که پسره کي بوده !!پس تحقيقات ما ناقص ميمونه شديد!!
    ولي طي تحقيقات ما اون راننده تاکسيا دستش با زين العابدين بن علي تو يه کاسست!! تو صندوق عقبشم بسني مبارکو گذاشته بوده مي خواسته از مرز بازرگان رد کنه برا همين نيومده شما رو برسونه!!!
    خوب تحليل من تا همين جايه!! دفه بعد سعي کنيد با تاکسي هاي بيسيم که مطمئن تره و همه شهرا هم هست بريد!!
    طرح دوازدهم دست جمعي هم داره برگذار مي شه تو وبلاگ
    هستيد؟؟؟

    پاسخ

    سلام.
    بله انشاءالله...
    خدا بهتون رحم کرده. تو اين دوره ديگه خيلي کم از اين آدما پيدا ميشه. شانستون گفته اين يکي خورده به پست شما
    پاسخ

    هر کسي همين قاعده رو (ناموس تو=ناموس من) به سهم خودش رعايت کنه، ديگه اين اوضاع نيست...
    + نيما 
    ما که يک وقت اومديم از اين خير ها بکنيم با يک من ريش و چندين متر عمامه. تازه کلي فحش هم شنيديم. ديگه کلا بي خيال کمک به جنس اناث شديم بطور کلي. اين کارها باشه براي همون کارگرهاي موتور سوار.
    سلام!
    پست هاي وبلاگتان هميشه گريه آورند...گريه اي از جنس شوق ، عشق ، احساس...
    پاسخ

    سلام...اين حالات به دنبال دل پاک مي آيد...
     <      1   2   3      >