دلم پاريس ميخواهد ،موزه لوور ، برج ايفل ، شانزاليزه دلم انگليس ميخواهد، ساعت بيگ بل ، قصر باکينگهام ، دلم اسپانيا و ايتاليا ميخواهد ، معابد ژاپن ، کوه فوجي، ديوار چين ، يونان و الهه هايش ، دلم ميخواهد به ياد چه گوارا تمام آمريکاي جنوبي را با موتور دور بزنم ،دامنه هاي کوه آلپ ، رود راين... دلم هر جا که تاريخ هست و مردمش به زندگي و اهميت آن اهميت ميدهند ميخواهد و آخ که دلم گاهي وقت ها کعبه و کربلا ميخواهد تا از دست شما و امثال شما که مملکت را به زارستان تبديل کرده ايد سر بگذارم به کوه و بيابان و شکايت کنم از بخت بد اين مردم .شما هم برو جنوب خاک بازي کن خواهر ، برو با خاک و اشکهايت تپه هاي شني درست کن ، سنگر بساز و عکس يادگاري بگير ،که ناف امثال شما را با غم و غصه بريده اند ، شماهايي که تا چند سال پيش حتي در مولودي هايتان هم سينه ميزديد.دم عيدي و هنگام شادي که ميبينم دسته دسته ميرويد جنوب و گريه ميکنيد،به فکرم ميزند بروم جنوب سرمايه گذاري کنم و پول آدم هايي مثل شما را به جيب بزنم ( دستمال کاغذي براي گريه هاي چرب ، معمولي ، خشک ، ويتامينه و پروتيينه ) (خاک جبهه براي گلدان ، تيمم ، ساختمان ، داراي ويژگي هاي فوق العاده) ( کرم هاي جادويي براي نوراني شدن بهتر) و چه پولي هايي که ميتوان به جيب زد . خدا را چه ديدي، شايد پول سفرم هم جور شد...