دوستاني دارم كه هنگام مباحثه با دمپايي مي افتند به جان هم!
اما خودم وقتي مي بينم كار دارد به جاهاي باريك كشيده مي شود كتاب م را مي بندم و مي روم سمت حجره!
البته اين مال آن وقت هايي است كه براي تفريح مباحثه مي كنم.
و گرنه من كجا و مباحثه كجا!
سر همين مباحثه داشتند درس م را حذف مي كردند
كه اگر حضرت ابوي به داد نرسيده بودند
الآن بايد با با قلم روي كاغذ خاطرات زيباي دوران طلبه گي م را مي نوشتم!
_______________________________
وب لاگ جالبي داريد.
ولي خوب شما ونوسي هستيد
من هم مريخي!
خوش حال مي شم به وب لاگ من هم سري بزنيد!